Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-05-03@02:36:37 GMT

سرانه مطالعه دچار خودتحقیری است

تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۹۱۷۱۹

سرانه مطالعه دچار خودتحقیری است

  تلقی عمومی‌ این است که برگزاری هفته کتاب بیشتر متوجه فرهنگ‌سازی در حوزه کتاب و کتابخوانی است و برخلاف نمایشگاه که اتفاقی رویدادمحور است، در این هفته باید به فرآیند کتابخوانی و گسترش فرهنگ آن توجه کرد. آیا این تلقی را تایید می‌کنید یا هدف دیگری در برگزاری این هفته می‌بینید؟
ما یک مسأله کلی درباره کتاب و متن مکتوب داریم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

البته باید توجه داشته باشیم با توجه به تغییراتی که در سطح دنیا دارد اتفاق می‌افتد ما از مرحله مراجعه به کتاب، به مرحله مراجعه به مواد خواندنی رسیده‌ایم، نه لزوما کتاب فیزیکی. البته کتاب فیزیکی همچنان با اختلاف در مواد خواندنی پیشرو است‌. مسأله دیگری که باید به آن توجه کرد، عزیمت از مفهوم مطالعه به مفهوم خواندن است. مطالعه در پی کسب اطلاعات است اما در خواندن لزوما هدف به دست آوردن اطلاعات نیست. شما می‌توانید برای پرکردن اوقات فراغت، بخوانید، چه چیزی بخوانید؟ مثلا رمان عامه‌پسند بخوانید که ضرورتا به شما اطلاعات خاصی منتقل نمی‌کند، ممکن است دانش واژگانی یا خلاقیت ذهنی شما را افزایش دهد ولی اطلاعاتی اضافه نمی‌کند یا برای تفریح، تفنن و تغییر فضا، کتاب کمیک بخوانید یا بخواهید اطلاعاتی به دست آورید تا به کمک آن کاری کنید، مثلا خانه خوبی اجاره کنید. می‌خواهم بگویم دامنه خواندن دامنه‌‌ای گسترده‌ است و چه‌بسا از مفهوم مطالعه به صورتی که در ذهن ما شکل گرفته، فراتر برود. در ترویج هم برای این‌که این فراگیری شکل بگیرد، داریم به سمت خواندن حرکت می‌کنیم. 
نکته دیگری که باید اشاره کنم این است که برای فراگیر شدن مسأله خواندن یا مطالعه، باید این موضوع را تبدیل به یک دغدغه و مسأله‌ای فراگیر کنیم. الان چه مسأله مطالعه، چه خواندن و چه خود کتاب فراگیر نیست. مدارس ابتدایی‌ترین و پایه‌ای‌ترین پایگاهی است که به وسیله آن می‌توان این موضوع را به مسأله‌ای فراگیر تبدیل کرد. ابتدایی از این جهت که خیلی جای مهم و اثرگذاری است، هم در اختیار ماست و هم شروع مسأله سوادآموزی و مواجهه با کتاب است. منتها ما از این فرصت برای فراگیرشدن مطالعه آزاد یا غیردرسی استفاده درستی نمی‌کنیم. یکی از پیشنهادهایی که ما پیگیرش هستیم و دوستان‌مان در وزارت آموزش و پرورش از آن استقبال ابتدایی کرده‌اند ولی هنوز به اقدام تبدیل نشده، برقراری ارتباط بین مدارس و کتابخانه‌های عمومی‌ است. بتوانیم آنچه به عنوان زنگ کتاب یا زنگ مطالعه یا خواندن است، هر اسمی ‌بر سرش به توافق برسیم، تعریف کنیم که بچه‌ها در این فضا بتوانند با کتاب و تکنیک‌های مطالعه آشنا شوند و سیر مطالعه، چگونه خواندن، یادداشت‌برداری و هرچیز دیگری را که به این مسأله ارتباط دارد بیاموزند. بعد از آن، خواندن یا مطالعه غیردرسی به فضای ذهنی‌شان اضافه شود و بتوانند از دریچه متون درسی راه بزنند به فضای گسترده متون غیردرسی که می‌توانند به آنها مراجعه کنند و از خواندن آن متون لذت ببرند و به فضای علم و دانش‌شان اضافه کنند.
مسأله دیگری که در فضای اجتماعی باید به آن توجه کرد این است که کتاب ارج و قرب خود را بیش از پیش پیدا کند و مراجعه به کتاب بیش از پیش ترویج و تبلیغ شود. اساساً در فرهنگ شفاهی و عمومی‌مان، مراجعه به کتاب شاید در مرحله آخر باشد. ما خیلی راحت ارتباط شفاهی می‌گیریم و از صحبت دیگران اطلاعات کسب می‌کنیم ولی در آخرین مرحله سراغ کتاب می‌رویم. خود کتاب و موقعیت‌های مربوط به آن در فضاهای مختلف مانند گفت‌وگوها، فیلمسازی‌، سریال‌سازی‌ و در هدیه دادن کتاب، باید بیشتر حضور داشته باشد. دردی که وجود دارد و باید به آن پرداخت، این است که بچه‌ها وقتی دردست خانواده‌ها هستند یعنی از صفرسال تا وقتی وارد سیستم آموزش رسمی‌ کشور می‌شوند، اهتمام خانواده‌ها نسبت به مراجعه به کتاب‌های درسی خیلی بیشتر است. یکی از رده‌های پرفروش کتاب، کتاب کودک است و پرامانت‌ترین رده کتاب‌های امانتی کتابخانه‌ها هم کتاب‌های کودک است. اگر روی این مسأله تأمل کنیم، مشخص است خانواده‌ها با همه تنگناهای مالی و تغییر اولویت خرید، اهتمام دارند که ارزش اهل کتاب بودن فرزندان‌شان در ذهن‌شان هست ولی این ارزش استمرار نمی‌یابد. یک نکته تاریخی هم داریم که در مسیر ترویج است یعنی نوعی خودتحقیری نسبت به خواندن داریم.
 
به این مسائل برمی‌گردیم ولی در صحبت‌های‌تان به موضوع آموزش و پرورش اشاره کردید. به نظر می‌رسد با وجود توجه خانواده‌ها، موضوع کتاب در جامعه به شکلی که به آن احساس نیاز وجود داشته باشد، موضوع برجسته‌ای نیست و شاید اگر این احساس نیاز وجود داشت، فشار اجتماعی باعث می‌شد آموزش و پرورش هم اولویت‌های خودش را تغییر داده و مسألۀ کتاب را در اولویت قرار دهد. 
در کشوری که دریا وجود ندارد، مردم تصویری از دریا ندارند و به دنبال آن هم نیستند. در کشور ما تجربه وجود دارد اما محدود است. چه بسا در مدارسی که غیرانتفاعی هستند یا اولویت‌های آموزشی ویژه‌ای دارند، عنصر کتاب در آنها خیلی پررنگ است و خانواده‌ها هم نسبت به آن اهتمام دارند. ما مسئول کتابخانه‌های عمومی ‌در کشوریم که فقط ۷۰۰ کتابخانه روستایی داریم. در همان کتابخانه روستایی هم اولویت مردم، کتاب کودک است. در کتابخانه مرکزی هم اولویت مردمی ‌که به ما مراجعه می‌کنند، کتاب کودک است. بیش از ۶۰ درصد اعضای کتابخانه‌های عمومی، کودک و نوجوانند. اینها برای ما معنی دارد. آن جاهایی است که دسترسی ایجاد شده، فضای ذهنی وجود داشته و خانواده‌ها نسبت به آن حرکت کرده‌اند، باید بتوانیم این را تبدیل به آن کنیم که پدر و مادر محترم! همآن‌قدر که آب، غذا و لباس هم است، فهم و دانش و کمال که در کتاب به عنوان عنصر اصلی شناخته می‌شود، مهم است. فضای فرهنگی مردم ایران به این سمت تمایل دارد و در همین فضا هم اتفاق‌های خوبی می‌افتد. گفته می‌شود گردش مالی نشر در سال گذشته ۹۰۰۰ میلیارد تومان بوده است. این را جز مردم چه کسی خلق کرده است؟ در کدام شاخه از حوزه فرهنگ و هنر این گردش مالی را داریم؟ در سینما، تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی‌، چنین گردشی مالی‌ نداریم. ممکن است فراگیری عددی وجود داشته باشد. به عنوان مثال برای بینندگان یک فیلم سینمایی که قابل جمع‌بندی و ارزش‌گذاری عددی است ولی این گردش مالی خودش یک معنا دارد که نشان می‌دهد تعداد قابل توجهی از مردم به کتاب مراجعه می‌کنند، کتاب می‌خرند و کتاب می‌خوانند. خودتحقیری که می‌گوییم اینجا اتفاق می‌افتد که می‌گویند تعداد کمی ‌از جامعه، حجم زیادی کتاب می‌خوانند. آیا این روی سرانه و میانگین مطالعه مردم تأثیر دارد یا نه؟ 
 
بحث سرانه مطالعه همیشه چالش برانگیز و مبهم بوده است.
من به سرانه مطالعه کاری ندارم، بحث من بر سرانه ارزش کتاب، سرانه تعداد کتاب و ارزش مالی کتاب به ازای هر فرد است، چراکه سرانه مطالعه، موضوعی است که انتها ندارد و تا وقتی یک پیمایش ثابت، منظم، منقح و ساختارمند با انتخاب چارچوب مناسب و مبتنی بر فضای کشور در این زمینه صورت نگیرد قابل اندازه‌گیری دقیق نیست، ولی همین اعدادی هم که وجود دارد نسبت به میانگین دنیا بد نیست. در دنیا میانگین ماهانه محاسبه می‌شود و میانگین در ماه، در کشور ما خیلی وضعیت نابودی ندارد و ما در میانه جدولیم. همان‌طور که عرض کردم ما در بحث مطالعه و خواندن، یک خودتحقیری تاریخی داریم که بیان می‌شود اساسا مردم ایران کتابخوان نیستند. 
 
یکی از چالش‌های کسی که می‌خواهد در حوزه کتاب فعالیت ترویجی کند این است که باید با این کلیشه بجنگد که ایرانیان کتاب نمی‌خوانند.
بله و همین می‌شود سدی در برابر کار. خودمان یک سد در برابرمان می‌گذاریم و متأسفانه برخی گروه‌های مرجع هم آن را تقویت می‌کنند. بگذارید اینجا یک تفکیکی بگذاریم. من در حوزه‌های مختلف قصد هزینه کردن از رهبر معظم انقلاب ندارم، ولی نمی‌توانید در حوزه کتاب صحبت کنید و از ایشان صبحت نکنید، چرا‌که فکر نمی‌کنم در هیچ حوزه‌ای از فرهنگ و هنر به اندازه کتاب ایشان، اظهار‌نظر رسمی ‌و غیررسمی ‌و منتشر شده و منتشر نشده کرده باشند، حتی مصداق هم معرفی کرده‌اند. یک وقت ایشان می‌گویند ما با آن نقطه آرمانی تمدنی که ایران و اسلام ما را به کتاب خواندن توصیه می‌کند، فاصله داریم. این حرف دقیق و درستی است و روی چشم ما هم جای دارد و سلمنا باید برای رسیدن به آن نقطه تلاش کنیم. یک موقع هست، یک مسئول استانی و منطقه‌ای می‌گوید مردم ایران که کتابخوان نیستند. من عرض می‌کنم این حرف غیردقیقی است. مردم ایران براساس شاخص‌هایی که وجود دارد کتاب نخوان نیستند، البته نمی‌گویم خیلی کتابخوان هستند اگر در موقعیتش قرار گیرند، به کتاب مراجعه می‌کنند و نسبت به آن احترام قائلند. حالا ما برای این فضا چقدر کار کرده‌ایم؟ خیلی کم کار کرده‌ایم. چقدر توانسته‌ایم در پوسته‌های فرهنگی‌مان، آن را تقویت کنیم؟ خیلی کم توانسته‌ایم. همان مسئول و مدیری که در فلان نهاد و سازمان می‌گوید مردم ایران کتاب نمی‌خوانند، اتفاقا خودش کتاب نخوان است و به کتاب مراجعه نمی‌کند. یک‌سری گزاره‌های تقویت‌کننده منفی روی منفی در این فضا وجود دارد، مثلا این‌که مطالعه درسی و کنکور، مطالعه غیرمفید است. اصلا کنکور را چه کسی برای این بچه‌ها طراحی کرده است؟ چرا کاری می‌کنید که یک‌بچه، مطالعه غیرمفید داشته باشد؟ چرا کاری می‌کنید که بچه‌های ما مجبورند بخشی از زندگی خود را روی کاری بگذارند که از نظر خودتان باطل و بیهوده است؟ یا می‌گویند کتابخانه‌ها تبدیل به قرائت‌خانه شده‌اند. خب شده باشند. شما وارد یک سوپرمارکت می‌شوید، صدتا محصول دارد، یکی را انتخاب می‌کنید. کتابخانه‌ها هم همین‌گونه است. در کتابخانه‌های بزرگ نسل جدید ما ۴۰تا۶۰ خدمت ارائه می‌شود، یکی از آنها سالن مطالعه است. حالا در سالن مطالعه، یکی می‌آید برای کنکور درس می‌خواند. اساسا برخی از این گزاره‌ها، نسبت به کتاب و کتابخوانی، علمی ‌و دقیق نیست و باعث می‌شود بچه‌ها در فضای مراجعه به کتاب، در واژه‌ها و گزاره‌هایی که مدام تکرار می‌شود، حبس شوند. الان هفته کتاب آغاز شده، همه می‌گویند ما نسبت به سرانه مطالعه باید کار کنیم و همه هم موضع منتقد دارند. کتاب، چیزی نیست که مسئولش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نهاد کتابخانه‌ها، حوزه هنری، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یا هرجای دیگری باشد، کتاب یک موضوع فراگیر است و هروزارتخانه‌ای که دست بگذارید با کتاب کار دارد. همین عزیزانی که صحبت می‌کنند، بگویند که برای خانواده‌های نیروهای خودشان چه کار کرده‌اند؟ شما چقدر کتاب مسأله‌تان بوده است و به آدم کتابخوان یا فرزند پرسنل‌تان که اهل کتاب بوده است، اهمیت و امتیاز داده‌اید؟ علی ایحال برای بحث سرانه مطالعه باید کار علمی ‌و دقیقی صورت بگیرد.ما خودمان در نهاد کتابخانه‌ها پژوهشی را درباره عادات خواندن مردم پیش می‌بریم که به یک جمع‌بندی برسیم و احتمالا برای سال آینده این جمع‌بندی ارائه خواهدشد.
 
به نظر می‌رسد بحث‌های ترویجی ما هم خیلی نخبه‌گراست، دلیلش چیست؟
دلیلش این است که مروجان کتاب ما افرادی نخبه‌ هستند که مخاطبان‌شان هم نخبه‌اند. برای این‌که این فضا کمی ‌تغییر کند، کارهایی صورت گرفته‌است. اگر یادتان باشد سال گذشته بیلبوردهایی برای معرفی کتاب و نویسنده‌ها با همکاری شهرداری تهران در سطح شهر تهران نصب شد که امسال این طرح کمی‌جدی‌تر ادامه یافته‌است. یعنی معرفی مختصر صد کتاب و اگر کسی آن کتاب را بپسندد، با مراجعه به سایت می‌تواند به محتوا و کتاب هم دسترسی پیدا کند. این اقلام تبلیغی را از طریق وزارت کشور در سطح کشور توزیع کرده‌ایم و چنانچه شهرهای دیگر بخواهند از این بیلبوردها بهره‌مند شوند، می‌توانند از این طریق اقدام کنند. همه جور کتاب از رمان و داستان گرفته تا کتاب علمی ‌و دفاع‌مقدس، داخلی و خارجی هم در این طرح دیده شده‌است تا به سمت عمومی ‌و فراگیر شدن ترویج کتاب پیش برویم. البته نمی‌گویم فقط ما این کار را می‌کنیم، ما اگر تنها دستگاه نباشیم، اولین دستگاهی هستیم که نگاه‌مان، عمومی‌ است و نه نخبگانی. ما در همه کتابخانه‌های‌مان بخش کودک داریم که همین خانواده‌هایی که از آنها صحبت می‌کنم، به این بخش مراجعه می‌کنند. در حدود ۶۰۰محفل ادبی ما بچه‌هایی که در شهرها و روستاها به ادبیات علاقه دارند، شرکت می‌کنند. محافل قرآنی ما با همین رویکرد است و باشگاه‌های علمی ‌که در سطح کشور راه‌اندازی می‌شود، همین رویکرد را دارند. ضمن این‌که باید منفذ ورودمان را «از کتاب به مسأله»، به «از مسأله به کتاب» تغییر دهیم. نکاتی را که جامعه به آنها مبتلاست، باید وسط بگذاریم و از آنها به کتاب برسیم تا در افراد این نیاز ایجاد شود به سمت کتاب کشیده شوند. روی این تغییر رویکرد در کتابخانه‌های عمومی‌ و ترویج کتاب که براساس آن کتابخانه مرکز گسترش اطلاعات مبتنی برهسته کتاب است، داریم کار می‌کنیم. این رویکرد براین اساس است که بتوانیم به خروجی ترویجی مناسب برای همه توده‌های مردم برسیم. ما معتقدیم باید برای کودکان، گروه‌های خاص مانند نابینایان و ناشنوایان و همچنین سالمندان کار جدی ترویجی کرد. این نگاه این هرم را به سمت عمومی‌ شدن نگاه به حوزه کتاب و مطالعه سر و ته می‌کند. 

واگذاری کتابخانه‌ها  به مردم
برای اهدای کتاب، مسیر برای همه مردم باز است. ما سامانه‌ای داریم که از این طریق مردم می‌توانند کتاب‌هایی را که مطالعه کرده‌اند یا نیاز ندارند به کتابخانه‌های عمومی‌ اهدا کنند. هفته کتاب زمان مناسبی برای این کار است و ما هم از آن استقبال می‌کنیم. هیچ مانعی برای اهدای کتاب‌های دست‌دوم نداریم. کتابخانه، پاتوق فرهنگی و اجتماعی مردمی‌ است و ما از حضور مردم استقبال می‌کنیم. در کتابخانه‌های ما عروسی برگزار شده است، کارگاه‌های خدمات مهارتی و شغل برگزار می‌کنیم. معتقدیم کتابخانه محل این کارها و رویدادهاست. عزیزان می‌توانند به کتابخانه‌های محل‌شان مراجعه کنند و برنامه‌هایشان را پیشنهاد بدهند، ساز و کار اداری آن انجام می‌شود. نگاه متعالی ما در اداره کتابخانه‌های عمومی‌این است که نهایتا کتابخانه براساس نیاز مردم در آن منطقه اداره شود و امنایی از اهالی همان منطقه، کتابخانه را مدیریت کنند. بر همین اساس یک طرح پژوهشی داریم به نام «طرح کتابخانه من» که براساس آن همین تحول و واگذاری مسئولیت به مردم ان‌شاءا... اجرایی خواهدشد.

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: مطالعه کتابخانه سرانه کتابخوانی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۹۱۷۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ابتذال در سینما برآیند تقاضا است/ از کیهان بچه‌ها شروع کردم

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه هخبرگزاری علم و فناوری آنا، در وضعیتی فقر مطالعه به نسل کودک و نوجوان آسیب می‌زند، که یکی از معلمان معتقد است بدون مطالعه حتی خود معلم حرفی برای گفتن نخواهد داشت.

شهنام سجودی زاده فرزند سبلان است. هم معلم کودکان استثنایی است. هم فیلم می‌سازد و هم نویسنده فیلمنامه است. ادبیات فاخر ایران و جهان را با شور و اشتیاق چشیده و امروز رمز موفقیت خود را تربیت صحیح در دوران کودکی می‌داند. موضوعی که دغدغۀ تربیت نسل کودک و نوجوان ما در فقر مطالعه توسط بزرگسالان است. پای صحبت‌های وی نشستیم تا با نگاهش آشنا شویم.

چطور به نویسندگی علاقه‌مند شدید؟

آگاهی موهبتی است که خداوند دانا به طرق مختلف به انسان‌ها هدیه می‌دهد، اینکه من مادری دارم که در دوران کودکی برایم مجله کیهان بچه‌ها میخرید، کتاب داستان و علمی میخرید عین آن می‌ماند که کسی در اتاقی تاریک و ناشناس و پرسؤال برای شما شعله‌ای روشن کند، دیگر ماهیت خوف و جهل و تاریکی آن اتاق پرسؤال از ذهن و روح شما شسته خواهد شد و خواهید دانست که از کجا به کجا آمده‌اید و بهر چه بود و بهر چه هستید، درکتان از بودنتان از زندگی و دنیا عیان خواهد شد و بسیاری از ابهامات دیگر برایتان روشن می‌شود چرا که یک نفر چشم شما را منور کرده است.

دوستان اهل مطالعه حتماً خاطرشان هست که در دهه شصت کتابفروشان محله اونچی میدان اردبیل در پیاده‌رو‌ها بساط کتاب کرده و کتاب کرایه می‌دادند من مشتری ثابت و دست به نقد آنان بودم و مادرم کرایه کتاب‌هایم را می‌پرداخت، و این یعنی ریشه در آب و غرق آب. یکبار از یکی از دوستانم که اکثر اهالی روستایشان باسواد و از بزرگان و افتخارآفرینان کشور هستند سؤال کردم علت چیست؟! این قدمت مدرسه در روستایتان و تحصیلات عالی اکثر اهالی و رشد و پیشرفت و ثروت و تفاوت زمین تا آسمان مردان و زنان روستای شما با دیگر روستا‌ها چیست؟! جواب دوستم قابل تأمل بود؛ گویا در سالیان گذشته یک از اهالی یک قالی به اردبیل برده و خریدار قالی در انبارش ۱۰‌ها جلد کتاب انبار کرده بوده. از مرد قالی فروش میخواهد تا کتاب‌ها را باخود ببرد تا انبارش بازشود مرد قالیفروش کتاب‌ها را با خود به منزل آورده و به اتفاق همسرش همه کتاب‌های کهنه را به زیبایی صحافی کرده و دکور طاقچه خانه‌شان میکنند. کودکان از پشت پنجره به تماشای کتاب‌ها می‌آمده و اجازه می‌داشتند آنها را تورقی کنند، تورق کتاب‌ها معجزه میکند! شور و اشتیاق درس و مدرسه در دل بچه‌های روستا جوانه می‌زند و دیگر آن بچه‌ها با بچه‌های روز‌های بدون رؤیت کتاب فرق داشتند و‌چنین می‌شود و چنان‌ها که امروزه اکثر اهالی روستا، وزیر و وکیل و استاد و دکتر و تاجر و معلمند!

حتی تماشای کتاب معجزه میکند! فرق است خانۀ بی‌کتابخانه با خانۀ با کتابخانه هرچند دو سه جلد. چه رسد که کسی مثل مادر مکرم بنده که شما را به اقیانوس کتاب هل دهد، شناگر قابل باشید اولاً غرق نخواهید شد دوماً جهان درونتان عیان خواهد شد، در اندرونتان عالم جای خواهد گرفت و از چشمانتان عشق خواهد بارید و تمام سرزمین‌ها با مردمان و آداب و سنن و افکارشان برای تو آشنا و هموطن تو خواهند شد. من وقتی رمانی را از مارکز میخوانم حس میکنم از کلمبیا برگشته‌ام یا از مصر یا از چین و لهستان و روس ..

بنده امروزه اگر به اغراق نگویم یک از بزرگترین کتابخانه‌های شخصی شهرمان را درخانه دارم با کتاب‌های نایاب که در مقابلشان به‌خود اجازه سیگار کشیدن نمی‌دهم، چون در آن همه بزرگان جهان را میهمان خانه‌ام دارم

مگر میشود نویسنده‌ای بدون مطالعه کتاب‌های بزرگ و درخشان و پایه ادبیات کشور خود و جهان دست به قلم شده و آثارش دارای تفکر غنی باشد و بر اقشار جامعه از عوام تا خواص تأثیرگزار باشد، حرف نو و جهانشمول و مقبول و بینش متعالی شخصی و جهانبینی عمیق و شگرف داشته باشد؟! به‌نظر من نویسنده‌ای که رمان‌های هدایت و دولت آبادی و چوبک و ساعدی و کامو و چخوف و داستایفسکی و تورگینف و فاکنر و کافکا و‌هاینریش بل، مارسل پروست و میلان کوندرا و جیمز جویس و پائیلو کوئیلو و مارکز و ... نخوانده باشد حرفی برای گفتن در نوشته‌هایش ندارد.

در مورد نوشته‌های خود توضیح دهید که در چه زمینه‌هایی است؟ داستان بلند، داستان کوتاه، فیلنامه؟

بنده فیلمنامه نویسم. دو فیلمنامه بلند سینمایی به اسم‌های «دوگانه» و «غربتی» واگذار کردم، غربتی با مضمون دفاع از حقوق زنان بزودی توسط دوست و استاد عزیزم جناب افشین علیزاده ساخته میشود.

چندین فیلمنامه سیال نوشتم و سریال‌های «سرقت گنجینه» با مضمون غارت آثار تاریخی و ضدصهیونی و فیلمنامه «جنون» با مضمون سرقت بانک و گیر افتادن جنایتکار در امن‌ترین لحظه زندگی خود، مصوب شده و در ردیف تولید هستند.

بیش از ۳۰ فیلمنامه کوتاه نوشته و دو مورد آن را واگذار کردم: «سربازان عاشق می‌شوند» با مضمون پناهندگان جنگی سوری و داعش را دوست عزیزم رحیم طوفان ساخته و جوایز مختلف بین المللی کسب شد و فیلمنامه «کسوف» با مضمون صلح ادیان و گفتگوی تمدن‌ها را به آقای مهدی ایل بیگی واگذار کردم که به‌زودی کلید خواهد خورد.

کدام نوشته‌تان به فیلم تبدیل شده و آیا وضعیت فیلمنامه نویسی در کشور را موفق می‌دانید؟

فیلم کوتاه «دیوسار» درخصوص تصلیب مسیح. فیلم کوتاه «رها» درخصوص خدمت به خلق الله عبادتست. فیلم مستند «آیا فرشتگان را دیده‌اید» در خصوص کودکان ناشنوا و نابینا. فیلم کوتاه «دریا آرام است» درخصوص بیماران سرطانی. فیلم کوتاه «اجکت» درخصوص قضاوت و جنایاتی که با یک قضاوت ساده میتوانیم مرتکب شویم. فیلم کوتاه «پرنسس آزاده» درخصوص پناهندگان افغانستانی که امسال آماده نمایش و ارائه به جشنواره‌ها شده است.
بنده اکثر جوایز ملی و بین‌المللی سینمایی خود را از بابت فیلمنامه‌هایم کسب کرده‌ام. جان کلام اینکه سنتی فکر کردن و جهانی سخن گفتن راز موفقیت هر نویسنده است.

متأسفانه امروزه به دلایل مختلف وقت گذاشتن مردم و خاصه نویسندگان برای مطالعه کاهش یافته و در نتیجه سطح آثار پایین و مبتذل و کاسبکارانه و تاریخ مصرف‌دار شده است.

دغدغه‌ای دارید که آرزوی تبدیل شدن آن به داستان یا فیلم را داشته باشید؟

من هنوز فیلمنامه‌های بکر و طلایی و فرامرزی و فرازمانی‌ام را نساخته‌ام. امیدوارم شایستگی و عمری برای ساختن‌شان داشته باشم

به اعتقاد شما فیلم‌های تولیدی ما چقدر در راستای نیاز و اقتضای جامعه است؟

اتفاقاً فیلم‌های تولیدی امروزی دقیقاً همان‌هایی هستند که جامعه امروزی میطلبند. اگر غنایی ندارند که ندارند مسبب تقاضاست. انشالله که این سبب انحطاط فیلمسازی از دل و ذهن و بدسلیقگی مردم حل شود والا از کوزه همان طراود که در اوست

زیباترین فیلمی که دیدید؟

دونده امیر نادری

استاکر تارکوفسکی

حرامزاده‌های لعنتی تارانتینو

راننده تاکسی اسکورسیزی

سه گانه‌های کیشلوفسکی آبی. سفید. قرمز

معلم خوب از نظر شما؟

محترم باشد و با احترام موفق به تعلیم خواهد شد حتی به شلوغ‌ترین. تنبل‌ترین و کم‌هوشترین دانش‌آموز.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • رونمایی از کتاب «دنیای کسی را عوض کرده‌ای؟»
  • رونمایی کتاب دنیای کسی را عوض کرده ای در ارومیه
  • مشارکت ۳۱ استان کشور در دومین دوره جشنواره ملی دوست من کتاب
  • عرضه «بحر المحبه فی اسرار الموده» در نمایشگاه کتاب
  • ابتذال در سینما برآیند تقاضا است/ از کیهان بچه‌ها شروع کردم
  • دبیرکل کتابخانه‌ها:عدد دقیقی از سرانه مطالعه در کشور نداریم!
  • طلسم‌های مرگباری که در کتاب‌های قدیمی جاساز شده‌اند
  • اختتامیه دومین جشنواره ملی «دوست من کتاب» در همدان
  • این کتاب‌ها می‌توانند شما را بکشند!
  • بهشتی از ۱۶۱ هزار یار مهربان/ اینجا ملک رفاقت و اعتماد است